آموزش شهروندی و مسئولیت اجتماعی فقط برای همسایه نیست!
آموزش شهروندی
در رابطه با اینکه آموزش شهروندی چیه و چه فوایدی داره، تعاریف و مقالههای زیادی منتشر شده و من به خوبی میدونم که صحبت کردن پیرامون این موضوع از حوصله شما و این محتوا خارجه چون من دوست دارم خیلی عمومی، تجربی و قابل لمستر صحبت کنم. اما اجازه بدید به این عبارت بسنده کنم
اما ما توی این موضوع به شدت ضعف داریم. و این ضعف هم از همون نقطهی شروع، یعنی تعریف آموزش شهروندی شروع میشه. علاقه بسیار زیاد ما به آکادمیک کردن تعریف آموزش شهروندی و همینطور مباحث مرتبطی مثل مسئولیت اجتماعی، باعث شده ما دچار حس بیگانگی با لغت «آموزش» و «شهروند» بشیم.
شاید «یاد گرفتن» برای ما حس خوشایندی باشه، اما آموزش داده شدن نه! برای شما رو نمیدونم اما برای من که تقریبا آموزش داده شدن حسی توام با ترس رو به همراه داره 🙂
با شنیدن کلمه آموزش، احتمالا ذهن سریع به سمت آموزش و پرورش معطوف میشه. اگر بخواهیم صادق باشیم، متاسفانه در کشور ما «اکثر» دانشآموزان و دانشجوها در حالی به مدرسه و دانشگاه میرن و فارغالتحصیل میشن که تقریبا میشه گفت هیچ مهارتی که پایه و اساس مسئولیت پذیری اجتماعی باشه رو به همراه ندارند. نه که دانشآموزها و دانشجویان نخوان، بلکه سیستم آموزشی به نحوی نیست که توی موضوع آموزش شهروندی به صورت کاملا عملی اقدام کنه. و این موضوع فقط نباید در کتابها خلاصه بشه چون آموزش شهروندی زمانی معنی پیدا میکنه که چارچوبی برای همفکری، مشورت و شناخت محیط زندگی، از زمان پیشدبستانی و کودکی شکل بگیره.
البته اگر بخوایم انصاف داشته باشیم، پیشرفت خوبی برای آموزش شهروندی از سنین پایه حاصل شده. زمانی که ما بچه بودیم، آموزش شهروندی خلاصه میشد به چوب و شلنگ و فلک 🙂 اما الان با تعداد زیادی مهدکودک و مدرسههای (عمدتا غیرانتفاعی) طرفیم که برنامههای جالب توجهی رو برای بچهها در نظر میگیرن.
اما نکته مهمی که باید به اون دقت داشته باشیم اینه که سیستم آموزشی فقط به مدرسهها و دانشگاهها خلاصه نمیشه. اتفاقا توی ایران متولی آموزش شهروندی، شهرداریها هسنتد.
مدتی پیش، من و تیم توسعه دهنده استارت آپ مهمه، به دعوت از واحد فناوری شهرداری تهران، مهمان همایشی با نام تهران هوشمند بودیم. در همایش تهران هوشمند، شرکتها و سازمانهای زیادی در حوزههای مختلف حضور پیدا کرده بودند تا ایدههای خودشون رو برای تهران هوشمند با دیگران در میان بذارند. آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، صحبتهای صریحی رو عنوان کرد. یکی از جملهها این بود که:
ما برای داشتن شهری هوشمند، باید شهروند هوشمند داشته باشیم.
من به این موضوع قبلا فکر کرده بودم و مثالهای متعددی رو توی ذهنم مرور کردم. شهرداریها بودجههای زیادی رو صرف مسائل عمرانی میکنند. بر برای هیچ شهروندی پوشیده نیست که بخش عمدهای از پروژههای اجرا شده در این حوزه، باعث رضایت مردم میشه اما به نظرتون صرفا با پروژههای عمرانی میشه این اطمینان رو ایجاد کرد که ما شهری هوشمند و در عین حال بدون معضلات شهری داریم؟ من در رابطه با قبول این موضوع کمی تردید دارم. میخوام چندتا مثال ملموس بزنم. مثالهایی که مطمئنم شما هم در طول روز بارها با اون مواجه میشید:
– تقریبا همیشه جلوی شرکت ما ترافیکه. یه روز تصمیم گرفتم منشا اصلی این ترافیک رو پیدا کنم. فکر میکنید چراغ راهنمایی رانندگی مقصر اصلی این ترافیکه؟ نه! در فاصله تقریبا پنجصد متری از شرکت ما، یکی از مراکز اصلی شهر وجود داره. جایی که راننده تاکسیها مدام و یکی پس از دیگری برای سوار کردن مسافر توقف میکنند. حتی تعدادی از مردم به راحتی ماشین خودشون رو پارک دوبل (و یا حتی سوبل!) میکنند تا به کارهای خودشون از قبیل خرید و … بپردازند. همین توقفهای چندثانیهایِ به ظاهر ساده، و بدتر از اون رفتاری که تبدیل به عادت شده، تاثیری در صدها متر اونطرفتر که ما هستیم میذاره! شاید واستون جالب (و البته دردناک) باشه که بدونید دقیقا دوتا پارکینگ بزرگ در اطراف اونجا وجود داره!
– یا به عنوان یه مثال دیگه، تصور کنید شهرداریها هزاران نیروی پاکبان استخدام کنند و تعداد این پاکبانهای محترم به اندازهای باشه که هیچ زبالهای فرصت بودن روی زمین رو پیدا نکنه! 🙂 آیا مشکل حل میشه؟ من فکر نمیکنم. چراکه مثلا تصور کنید یه گردشگر خارجی (و یا داخلی) صحنه زباله ریختن یک شهروند رو ببینه و در مورد اون در وبلاگ خودش بنویسه. آیا این موضوع نمیتونه تمامی تلاش اون پاکبانها، وجهه شهر و همچنین میلیاردها تومن هزینه رو به راحتی نابود کنه؟ آیا یه رفتار به ظاهر سادهی یه شهروند نمیتونه توی کل صنعت گردشگری شهر تاثیر بذاره؟ اینکه هیچ زبالهای فرصت بودن روی زمین رو پیدا نکنه یه فرض محال بود تا به شما بگم که حتی در ایدهآلترین حالاتی که ما فکر میکنیم، آگاهی نداشتن یه شهروند در قبال مسئولیت اجتماعی خودش، میتونه چه تاثیرات بزرگی توی جامعه بذاره. حالا شما جدا از این فرض محال، تجسم کنید شهرهای ما رو که روزانه هزاران و یا حتی میلیونها بار شاهد زباله ریختن هستند …
موضوعاتی که عنوان میشه آکادمیک نیستند بلکه مواردی هستند که من و شما روزانه هزاران مورد از اون رو توی محل زندگی خودمون میبینیم.
متاسفانه به جز چند شهر که روی موضوع آموزش شهروندی حساب ویژهای باز کردند، بخش عمدهی شهرداریها بحث آموزش شهروندی رو به کلاسهای منجوق دوزی و … و یا نهایتا به نصب چند بنر در شهر خلاصه کردهاند!
پایه و اساس آموزش شهروندی، چیزی نیست جز درک نیاز، خلاقیت، مشورت و مشارکت. البته نباید این موضوع رو هم نادیده بگیریم که شهرداری نمیتونه به تنهایی بار آموزش شهروندی رو به دوش بکشه.